تاریخچه آزمون ها
اولین فعالیت آزمون ها در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 آغاز گردید. ویلهلم وونت اولین کسی بود که مفهوم اندازه گیری، هنجاریابی و استفاده از علم ریاضیان را در آزمون ها به کار برد. دومین کسی که در بحث آزمون ها گام برداشت گالتون بود که مفهوم اندازه گیری نبوغ و جدول هنجار و نرم را استفاده کرد.اولین کسی که اصطلاح تست و آزمون رو به کار برد کتل بود.
اما دو ایراد به آزمون کتل وارد می کردند:
1- اندازه گیری توانایی های ساده به جای فرایند های ذهنی.
2- فاقد هنجار و نرم بودن.هنجار و نرم: حد متوسط و به طور میانگین.
3-اجرا کردن آزمون بر روی یک گروه بزرگ.
4-استخراج کردن یک میانگین از آزمون.
در نتیجه مقایسه هر فرد با افراد هم سن و سال خودش. مثلا فرد الف که 8 سال دارد در مقایسه با هم سن و سال های خودش چه IQ دارد، بالا یا پایین.شروع واقعی آزمون ها در سال 1905 با آزمون هوش بینه بود که دارای نرم و هنجار است.
1- اهداف اجرای آزمون ها
1-1- ارضای حس کنجکاوی: تشخیص دادن سبک های یادگیری- تشخیص تیپ شخصیتی- کنجکاو بودن برای دانستن بهره هوشی بچه خود.
1-2- تشخیص دقیق مسئله: آزمون یک وسیله است که در جعبه ابزار است و با آن مسئله را تشخیص می دهیم. ابزاری برای صحه گذاشتن بر تشخیص مسئله. در مقام روان سنج برای تشخیص دقیق مسئله ما آزمون را اجرا می کنیم. در تشخیص مسئله ما همیشه وزن بیشتری حدود ۷۰ درصد رو به مصاحبه داده و سپس برای تشخیص دقیق از آزمون استفاده میکنیم. هدف نهایی آزمون نیست یعنی نباید صرفا از کیس آزمون بگیریم و روش تشخیص بگذاریم بلکه آزمون ابزار تشخیص بهتر خواهد بود
1-3- پیش بینی: برای تشخیص دقیق مسئله ما گاهی یک سری اهداف فرعی رو جستجو میکنیم مانند پیش بینی (رگرسیون) هست. بطور مثال بچه ای که از نظر علاقه و رغبت این حالت رو داره از لحاظ استعداد و توانایی های اختصاصی این نشانه هارو داره و حالا پیش بینی میکنم که اگر بر اساس این علاقه و بر اساس این توانایی بیاد رشته تجربی رو انتخاب بکنه این رشته در دانشگاه به شاخه هایی منتهی میشود که احتمال موفقیت این کیس درونش بیشتره. برای ورود به هر حوزه ای و موفقیت داشتن در آن استعداد و علاقه دو فاکتور کلیدی و تعیین کننده هستند. در اینجا آزمون های روانی وارد عمل می شوند و با نتایجی کمی و دقیق میزان موفقیت را در حوزه مورد نظر تعیین می کند.مثال؛ آزمون گرفتن برای انتخاب رشته و پیش بینی کردن برای انتخاب درست.
1-4- گزینش: برای ورود به برخی شرکت ها و موسسات آزمون گرفته می شود. گاهی هم برای گزینش از آزمون استفاده میکنیم مثلا یک موسسه به ما میگه که میخوایم یه عده رو استخدام کنیم شما بیا کسایی رو برای ما انتخاب کن که این ویژگی شخصیتی رو داشته باشه.
1-5- طبقه بندی: برای قرار گیری هر شخص مطابق با ویژگی های خاص خودش در جایگاه مناسب خود، از آزمون استفاده می شود.گاهی ما با هدف طبقه بندی آزمونی رو اجرا میکنیم مثلا من میام پرسشنامه سبک های یادگیری رو اجرا میکنم و میگم خب ۵ نفر از دانشآموزان کلاس من سبک واگرا دارند و ۵ نفر از این تعداد دارای سبک همگرا هستند و میام اون هارو طبقه بندی میکنم و بعدش میگم خب ویژگی های افراد واگرا چی هست؟ و چطور میتونم بهشون سرویس بدم تا عملکرد بهتری داشته باشند.
1-6- ارزشیابی و قضاوت: گاهی ما از آزمون ها برای ارزیابی روش درمان، متد یا برنامه ای استفاده می کنیم. مثلا شما آزمون بینه رو روی یه گروهی انجام میدید و بعد به اون گروه آموزش میدید و بعد آموزش دوباره آزمون بینه رو ازشون میگیرید تا ارزیابی کنید آموزشی که بهشون دادید تغییری در اون مولفه ها داشته یا نداشته.
نکته: تشخیص دقیق مسئله گاهی برای پیش بینی،
گاهی برای گزینش و انتخاب، گاهی برای طبقه بندی و گاهی هم برای ارزیابی از
آزمون ها استفاده می شود.
2- تعریف ویژگی های آزمون روانی آزمون
روانی، وسیله ای است عینی و استاندارد شده که برای اندازه گیری نمونه ای
از رفتار یا خصایص آدمی به کار می رود.که دو ویژگی منحصر به فرد دارد:
1-2عینی بودن آزمون: یعنی نظر شخصی من در روش اجرا، نمره گذاری و تعبیر و تفسیرش هیچ دخالتی ندارد و بر اساس قواعدی معین و مشخص صورت می گیرد. آزمون باید راهنما داشته باشد و طبق دستورالعمل باید پیش برم. در بعضی آزمون ها درصدی نظر مجری میتونه اهمیت داشته باشه
2-2- استاندارد بودن آزمون: یعنی آزمون قبلا در مورد گروه نمونه ای از افراد مورد نظر آزمایش شده و نتایج پژوهش های مربوط به آن از راه روش های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و روایی و پایایی آن تعیین شده است.استاندارد بودن یک آزمون یعنی اینکه اون آزمون دارای دو ویژگی باشه:پایاییرواییآزمون استاندارد یعنی من روی یک گروهی از افراد آزمون رو اجرا کرده باشم و نتایجش رو بدست آورده باشم با کمک روشهای آماری نتایج این آزمون رو تجزیه وتحلیل کرده باشم و پایایی و روایی آزمون رو تایید کرده باشم. بنابراین میگیم آزمونی رو استفاده کنید که از روایی و پایایی خوبی برخوردار باشه.
بنابراین اگر شما خودتون بخواید آزمونی رو بسازید باید به این دو نکته توجه کنید:عینی باشه و استاندارد سازیش کرده باشید.
3- تعریف اصطلاحات
3-1- سنجش: فراتر از آزمون و گسترده تر است. در آزمون ما از پرسشنامه استفاده می کنیم ولی زمانی که من از مشاهده و مصاحبه در کنار آزمون استفاده می کنم به این کار سنجش گفته می شود. از راه های متنوعی برای جمع آوری اطلاعات استفاده می شود. یعنی صرفا از آزمون استفاده نمیکنید کنارش مشاهده و مصاحبه هم هست که مجموع همه میشه سنجش
3-2- ارزشیابی: فرایند نظامدار برای جمع آوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات به منظور تعیین این که آیا اهداف مورد نظر محقق شده اند و به چه میزانی؟ ارزشیابی شامل داوری ارزشی درباره مطلوب بودن یا نبودن ویژگی یا موضوع مورد ارزشیابی است. پس با اتکا به معیارهای معین، نهایتا ارزش گذاری و تصمیم گیری صورت می گیرد. هر چه اطلاعات جامع و دقیق تر باشد، ارزشیابی مطلوب تر خواهد بود.زمانیه که من اطلاعاتی رو بدست آوردم از طریق آزمون یا سنجش و بعد هدفی داشتم میخوام ببینم تحقق پیدا کرده باشه یا نکرده. تحلیل و تفسیر اطلاعاتی است که بدست آوردیم. ارزشیابی قضاوت هست. مثلا میگید بر اساس نتایج بدست آمده فرد X به اختلال افسردگی مبتلا میباشد اینجا داریم کار قضاوت و ارزشیابی انجام میدیم.
3-3- اندازه گیری: نسبت دادن یک عدد به یک متغیر بر اساس معیار از پیش تعیین شده. ما یه مفهومی داریم به نام متغیر و یه مفهومی داریم به نام سازه. 3-3-1- سازه که در سطح بالای انتظار و تجرید قرار دارند.سازه مثل هوش، عزت نفس، خلاقیت و ...چون به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند. اون چیزی که ما داریم در اصل سازه هست متغییر نیست اما ما به عنوا یک متغییر تحلیل و تفسیرش میکنیم. مثلا عزت نفس سازه است شما نمی تونید بگید که بیاید به این مجموع سوالات پاسخ بدید و جمع این ها میشه عزت نفس شما. اون سوالات هستند که حکم متغیر رو دارن.
3-4-2- متغیر یعنی چیزی که ثابت نیست: یک ویژگی است که از فردی به فرد دیگر تغییر می کند. مثل قد، وزن و..اندازه گیری یعنی فرایند دقیق و نظام دار که تعیین می کند یک شخص یا یک شی چه مقدار از یک ویژگی برخودار است که معمولا به صورت نمره مشخص می گردد. البته روش نسبت دادن اعداد باید روشن باشد تا امکان تفسیر یا سوگیری شخصی وجود نداشته باشد. ما به عنوان روان سنج هم کار آزمودن، هم سنجش، هم ارزشیابی و هم اندازه گیری رو انجام میدیم. شما وقتی یک متغیر دارید به نام قد و بعد میگید خب قد شما ۱۵۰ سانتی متر هست این ۱۵۰ سانتی متر میشه دیتا و دیتا یعنی اندازه متغیر. وقتی میگیم برو اطلاعات جمع آوری کن یعنی برو اندازه متغیرهات رو (دیتا) برای من بیار. و بعد شما نمیاید بگید مثلا وزن شما ۳۰ سانتی متره؛ میگید که وزن شما ۵۰ کیلو گرمه این یعنی معیارش از قبل مشخص شده. مجموع این کار ها میشه اندازه گیری و کاری کمی است.در نهایت مهمه که بدونید اجرا و تفسیر هر آزمون و تست روانشناختی باید حتما و حتما توسط روانشناس یا مشاوری که آموزش دیده انجام بشه تا از قضاوت و تصمیم اشتباه در مورد یک شخص جلوگیری کنیم...
تعریف هوش
برخی هوش را حل مسئله می دانند. یعنی توانایی حل مسئله.
برخی می گویند هوش ترکیبی از تخیل و تفکر می باشد.
هوشی چیزی غیر از درک روابط علی و معلولی بین پدیده ها نیست.
عده ای هوش را کنش مغزی و توان روانی ارگانیسم می دانند.
بینه و سیمون هوش را توانایی فرد در قضاوت، ادراک و استدلال تعریف می کنند.
وکسلر میگه هوش نتیجه تاثیر و تعامل متقابلی است که فرد با محیط انجام می دهد.
ثورندایک هوش را در سه جایگاه قرار می دهد:
الف) هوش اجتماعی یعنی توانایی درک افراد و ایجاد رابطه با آنها، که همان هوش هیجانی است.
ب) هوش عینی یعنی فرد چقدر توانمند هست که با اشیا کار بکند.
ج) هوش انتزاعی که مختص انسان است و چیزی جز توانایی هوش کلامی، هوش ریاضی نیست و کار کردن با آنها را شامل می شود.
کسی که با جدیت کامل با هوش عمومی و جنرال مبارزه کرد گاردنر بود که به هوش های9 گانه گاردنر معروف است.
استرنبرگ که پدر علم روانشناسی تربیتی است. معتقد است هوش سه نوع می باشد:
هوش خلاق= مولفه های عملکردی(یعنی توانایی ایده پردازی و حل مسئله از راه های جدید)،
هوش تحلیلی= فرا مولفه ها(یعنی قدرت تجزیه و تحلیل شما در پردازش اطلاعات)
هوش عملی= مولفه های کسب دانش(یعنی اطلاعاتی که شما دارید چقدر می توانید در دنیای عمل آنها را به کار بگیرید.)
در تاریخ اولیه از هوش یک هوش کلی را مورد ارزیابی قرار میدهیم و میگوییم یک عامل است .
و بعد میگوییم به جای هوش کلی میتوانیم هوش در ابعاد مختلف داشته باشیم.
عده ای گفتند ما میتوانیم هوش عملی و کلامی داشته باشیم.
ویگوتسکی میگوید تا دو سالگی جدا و بعد از آن زبان عقلانی و عقل ، زبانی میگردد برخی در هوش عملی و برخی کلامی بهتر هستند
امروزه
دیگر مساله هوش در دنیا در کشورهای پیشرفته حل شده در جهان سوم و توسعه
نیافته هنوز دنبال هوش هستند این نیاز جامعه ماست و دیگر بحث تیزهوشی و
باهوشی حل شده و امروزه به دنبال پرورش افراد خردمند هستیم.
در این
سیستم میگویند ما باید افراد خردمند تحویل دهیم اینها لزوماً باهوش هستند
ولی باهوش ها لزوماً خردمند نیستند و سیستمهای آموزشی به دنبال پرورش
خردمند می روند لذا در رابطه با اینکه امروزه باید روی خردمندی کار کرد شکی
نیست.
پرورش هوش موفق جایگاه بسیاری از تحقیقات تربیتی را دارد (براساس دیدگاه استرنبرگ) در رابطه با هوش و توانایی دو رویکرد غالب داریم :
1-1-رویکرد ذاتی
یعنی هوش به وسیله وراثت و ژنتیک منتقل شده و مجموعه ای از مهارتهای ثابت
وغیر قابل تغییر است و از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا میکند این ادعا
باعث میشه تلاشی برای تغییر آن نشود و معمولاً افرادی که هوش ذاتی برای
آنها مهم است بیشتر عملکرد گرا هستند و بیشتر به فرایند نگاه نمیکنند و به
اورده نگاه میکنند و اینها موفقیت و شکست را به توانایی نسبت میدهند و با
کمترین نمره دچار استرس میشوند و سلامت روان مشکل دارند و در بافت تحصیلی
خود را مقایسه میکنند و خیلی برای آنها مهم است نفر اول باشند و عملکرد خود
را با دیگران مقایسه میکنند و این برچسب تیزهوشی برایش خیلی مهم است.
1-2-رویکرد افزایشی
میگوییم
هوش مهارتهایی است که ثابت نیست در حال شدن است و میشود ارتفا داد این
افراد معمولاً علت موفقیت و شکست را به تلاش میگویند و علت خرسندی را سخت
کوشی میدانند وخطا را جز یادگیری میدانند و سلامت روان بهتری دارند .
به عنوان
مشاور وروان سنج اینکه چه رویکردی دارید مهم است و در مصااحبه تأثیر دارد
برای موفقیت تحصیلی هم هوش و هم تلاش مهم است و در کنار هم تلاش است که هوش
را ضربه فنی میکند و بازی به نفع او است به شرط سلامت یعنی هوش نرمال
برای موفقیت تحصیلی با یک هوش بسیار بالا هردو میتوانند به موفقیت برسند
این تفکیک با اصل عدالت آموزش تضاد دارد.
وقتی آزمون هوش را اجرا
میکنیم نتایج یا بر اساس سن عقلی است یا ضریب هوش یا رتبه درصدی یا نمره
استاندارد شده یا نمره تراز براساس این موارد نتایج مطرح میشوند.
پرسشنامه انگیزه پیشرفت تحصیلی هرمنس تجدیدنظرشده هومن و عسگری
برای سنجش انگيزه پيشرفت از تست هرمنس (1970) که توسط هومن و عسگری (1379) مورد تجدید نظر قرارگرفته استفاده شد. هرمنس (1970) بر مبنای دانش نظری و تجربی موجود درباره نیاز به پیشرفت و با بررسی بیشتر پژوهشهای مربوط به موضوع نیاز به پیشرفت این پرسشنامه را ساخته است. هرمنس برای نوشتن سئوالات پرسشنامه انگیزش پیشرفت ده ویژگی که افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا را از افراد با انگیزه پیشرفت پائین، متمایز می کند و از بررسی تحقیقات قبلی بدست آورده است، به عنوان مبنا و راهنما برای انتخاب سئوالات برگزیده است. ابتدا وی 92 سئوال را برای پرسشنامه تهیه کرد، و در نهایت بر اساس ضریب اعتبار تعداد سئوالها را کاهش داده است.
ده ویژگی که
افراد دارای نیاز به پیشرفت بالا را از افراد با نیاز به پیشرفت پائین
متمایز می کند و به عنوان مبنایی برای نوشتن سئوالات پرسشنامه استفاده شده
دارای ویژگی های زیر است.
1- سطح آرزوی بالا
2- انگیزه قوی برای تحرک به سوی بالا
3- مقاومت طولانی در مواجهه با تکالیف با سطح دشواری متوسط
4- تمایل به اعمال تلاش مجدد در انجام تکالیف نیمه تمام
5- ادراک پویا از زمان یعنی احساس اینکه امور سریع روی می دهد
6- آینده نگری
7- توجه به ملاک شایستگی و لیاقت در انتخاب دوست یا همکار
8- بازشناسی از طریق عملکرد خوب در کار
9- کاری را به خوبی انجام دادن
10- رفتار ریسک کردن پائین ( لازم به ذکر است که پرسشنامه 39 سوالی هیچ سوالی را در رابطه با این ویژگی آخر ندارد. به این ترتیب پرسشنامه براساس 9 ویژگی فوق تدوین شده است.)
پرسشنامه دارای 39 جمله بود که هومن و عسگری 11 پرسش به آن اضافه کردند.
پژوهشگران مذکورضریب همگونی تست را در نمونه 1073نفری دانش آموزان803/0 و باتحلیل عاملی مواد این پرسشنامه هفت عامل( داشتن پشتكار، اعتماد به نفس، ادراك پويا از زمان، فرصت جويي، سخت كوشي، توجه به ملاك شايستگي در انتخاب دوست، سطح آرزوي بالا، آينده نگري) بدست آوردند.
سئوالات پرسشنامه به صورت 39 جمله ناتمام بیان شده و به دنبال هر جمله ناتمام چند گزینه داده شده است.
به این گزینه ها برحسب اینکه شدت انگیزه پیشرفت از زیاد به کم یا کم به زیاد باشد نمره تعلق می گیرد.
نمرات بالایی که از مجموع سئوالات بدست می آید نشان دهنده وجود انگیزه پیشرفت بالا و نمرات پائین بیانگر انگیزه پیشرفت پائین است.
در این پژوهش یک سوال که در مورد قبولی کنکور بود. با توجه به این که نمونه مورد بررسی پژوهش دانشجویان بودند، حذف شد و روی بقیه سوال ها هم تغییر اندکی داده شد. به این ترتیب که کلمات مدرسه به دانشگاه و کلمات معلم به استاد تغییر یافت. این پژوهش به محاسبه ضرایب اعتبار پرسشنامه و مقیاسهای آن در جامعه دانشجویان ؛ اعمال اصلاح گویه ها در صورت لزوم؛ برآورد روائی سازه با استفاده از روش تحلیل عاملی و استخراج و نامگذاری عامل های این پرسشنامه می پردازد. قابل ذکر است که این پرسشنامه قبلا درجامعه دانش آموزان مورد بررسی قرارگرفته و در این پژوهش، در جامعه دانشجویان بررسی می شود.